فصل 2 - در شون‌درف

فصل 2 - در شون‌درف

Kapitel 2 - In Schöndorf


Kapitel 2 - In Schöndorf

فصل 2 - در شون‌درف

Paul möchte gern ans Meer fahren.

Aber das geht nicht. „Keine Zeit", sagen die Eltern,

„und kein Geld für Urlaub in diesem Jahr.

Fahr doch nach Schöndorf zu Oma und Opa."

"پاول" می‌خواهد که به دریا برود.

ولی این ممکن نیست. «وقت نداریم»، والدین می‌گویند،

«و امسال پولی برای مسافرت نداریم.

پیش پدربزرگ و مادربزرگ به شون‌درف برو.»

Wirklich, der Ort heißt Schöndorf,

aber es gibt nur zwölf Bauernhöfe, ein paar Häuser,

ein Geschäft und eine Kirche, kein Kino,

kein Schwimmbad, kein Cafe, einfach nichts.

„Der Ort muss doch eigentlich Kuhdorf heißen", denkt Paul.

„Da gibt es ungefähr 100 Leute, aber 500 Kühe!"

واقعا، آنجا شون‌درف [روستای زیبا] نام دارد،

ولی فقط دوازده مزرعه و چندتایی خانه وجود دارد،

یک مغازه و یک کلیسا، هیچ سینمایی،

هیچ استخری، هیچ کافه‌ای، واقعا هیچی.

«آنجا واقعا باید کوه‌درف [روستای گاو] نامیده شود.»، پاول فکر می‌کند.

«چون فقط حدود 100 آدم ولی 500 گاو وجود دارد.»

Oma und Opa sind ja schon nett.

Paul und seine Eltern besuchen sie ein paar Mal im Jahr.

Die Oma mag Paul besonders gern.

مادربزرگ و پدربزرگ واقعا مهربان هستند.

پاول و والدینش چندباری در سال از آنها دیدن می‌کنند.

مادربزرگ بی‌نهایت پاول را دوست دارد.

Und sie kocht gute Sachen, das stimmt.

Und Opa ist auch okay.

Paul darf sogar mit dem Traktor fahren.

و او چیزهای خوبی می‌پزد، واقعا.

و پدربزرگ هم خوب است.

پاول حتی اجازه دارد که تراکتور را براند.

Aber sonst? Nichts.

و بجز آن؟ هیچی.

„Die Oma freut sich so", sagt Pauls Mutter,

„und sie kann auch ein bisschen Hilfe brauchen."

مادر پاول می‌گوید «مادربزرگ خیل خوشحال است»،

«و او ممکن است به مقداری کمک هم نیاز داشته باشد.»

„Warum fährst nicht du ein paar Wochen zu Oma und Opa?", fragt Paul seine Mutter.

„Du sagst immer: ,Da ist es schön.'

Dann fahr doch selbst zu ihnen und hilf bei der Arbeit."

پاول از مادرش می‌پرسد، «چرا تو چند هفته‌ای پهلوی پدر و مادربزرگ نمی‌روی؟»

«تو همیشه می‌گویی: «آنجا زیباست.»

پس خودت نزد آنها برو و به آنها در کار کمک کن.»

Er bekommt nur die Antwort:

„Das geht nicht."

او فقط این جواب را می‌گیرد:

«این ممکن نیست.»

Paul nimmt seine Computerspiele und den Laptop mit.

Und seine Musik.

Ohne Musik kann er nicht leben!

Oma hört immer Musik, deshalb ist bei ihr auch immer das Radio an.

Aber was für Musik!

پاول بازی کامپیوتری‌اش و لپ‌تاپ را بر می‌دارد.

و آهنگ‌هایش.

او نمی‌تواند بدون موسیقی زندگی کند!

مادربزرگ هم همیشه موسیقی گوش می‌دهد به همین دلیل کنار او هم همیشه رادیو روشن است.

ولی چه نوع موسیقی‌ای!

OMG! Oma glaubt, das ist Musik, aber das kann man nicht anhören.

Das klingt so ... pff!

Das geht gar nicht!

خدای من! مادربزرگ فکر می‌کند که این موسیقی است ولی آدم نمی‌تواند به آن گوش بدهد.

خیلی ... به نظر می‌رسد.

این واقعا غیرممکن است!

Pauls Eltern trinken Kaffee mit Oma und Opa und reden und reden.

Paul geht lieber raus zu den Tieren.

Toby, der Hund, kennt Paul noch und freut sich.

Paul geht mit Toby über den Hof.

Alle Tiere sind noch da wie immer:

Katzen, Hühner und Kühe.

والدین پاول به همراه مادربزرگ و پدربزرگ قهوه می‌نوشند و بی‌وقفه صحبت می‌کنند.

پاول ترجیحا نزد حیوانات به بیرون می‌رود.

توبی، سگ، هنوز پاول را می‌شناسد و خوشحال می‌شود.

پاول به همراه توبی به حیاط می‌رود.

هنوز همه حیوانات مثل همیشه آنجا هستند:

گربه‌ها، مرغ‌ها و گاوها.

Pauls Eltern sind wieder weg,

da sagt Opa:

„Ich muss dir noch was zeigen.

Komm mit."

والدین پاول دوباره می‌روند،

اینجاست که پدربزرگ می‌گوید:

«من باید به تو چیزی را نشان بدهم.

با من بیا.»

Paul geht mit seinem Opa hinter den Stall.

Auf der Wiese stehen drei Pferde.

„Seit wann habt ihr Pferde?'', fragt Paul.

پاول با پدربزرگش به پشت طویله می‌رود.

سه اسب بر روی چمن ایستاده‌اند.

پاول می‌پرسد، «شما از چه موقع اسب دارید؟»

„Nein, die Pferde gehören den Nachbarn.

Aber sie haben keinen Platz.

Deshalb sind sie bei uns.

Und sie bekommen auch bei uns das Futter."

«نه، اسب‌ها مال همسایه هستند.

ولی آنها جایی ندارند.

به همین دلیل آنها با ما هستند.

و آنها علوفه را هم از ما دریافت می‌کنند.»

„Und wer pflegt sie?", will Paul wissen.

پاول می‌خواهد بداند، «و چه کسی از آنها مراقبت می‌کند؟»

Opa antwortet nicht, denn zwei Mädchen kommen,

sehen Paul überrascht an und grüßen: „Hallo Hans!"

پدربزرگ جواب نمی‌دهد چون دو دختر می‌آیند،

متعجب پاول را نگاه و احوال‌پرسی می‌کنند: «سلام هانس!»

„Da sind sie ja, die Pferdeschwestern",

lacht Opa Hans und geht weg.

«همین‌ها هستند، خواهران اسب‌ها»،

پدربزرگ هانس می‌خندد و می‌رود.

„Wie gefallen dir die Pferde?",

fragt eine von den beiden.

«نظرت درباره اسب‌ها چیه؟»،

یکی از آن دو می‌پرسد.

„Ähm, ja, sie sind, ähm, so groß.

Gehören sie euch?", fragt Paul.

«اهم، خب، آنها؛ اهم، خیلی بزرگ هستند.

آیا برای شما هستند؟»، پاول می‌پرسد.

„Ja, schon, also uns allen."

«بله، البته، برای همه ما.»

„Haben sie auch Namen?",

fragt Paul weiter.

«آیا آنها اسم‌هایی هم دارند؟»،

پاول دوباره می‌پرسد.

„Klar doch!", ruft Opa Hans,

„Jana und Marika."

پدربزرگ هانس می‌گوید، «بله البته!»

«یانا و ماریکا.»

Opa lacht

und geht zurück zum Stall.

پدربزرگ می‌خندد

و به طویله باز می‌گردد.

„Ne, ich ...", will Paul erklären.

پاول می‌خواهد توضیح بدهد، «خب، من ...»

„Ich bin Jana, okay?

Und du?

Hast du auch einen Namen?"

«من یانا هستم، خب؟

و تو؟

آیا تو هم اسمی داری؟»

Zuerst hat Paul Angst, die Pferde sind so groß.

Aber Jana und Marika können gut reiten.

Und Paul darf es probieren.

Bald kann er auch reiten, ein bisschen.

پاول در ابتدا می‌ترسید، اسب‌ها خیلی بزرگ هستند.

ولی "یانا" و "ماریکا" می‌توانند به خوبی اسب‌سواری کنند.

و پاول اجازه دارد آن را امتحان کند.

او هم به زودی می‌تواند اندکی اسب‌سواری بکند.

Hey Kolja, alles klar bei dir?

هی "کولیا"، همه‌چیز روبراهه؟

Bin auf dem Land bei Oma und Opa in Schöndorf.

من در مزرعه‌ای در شون‌درف کنار پدربزرگ و مادربزرگم هستم

„Schön" lol.

Es ist ziemlich okay.

Ich kann schon ein bisschen reiten.

Macht Spaß! Paul

«خوبه».

تقریبا خوب است.

من حالا می‌توانم کمی اسب‌سواری بکنم.

خوش باشی! پاول

Zwei Minuten später klingelt Pauls Handy, Kolja ist dran.

دو دقیقه بعد موبایل پاول زنگ می‌خورد، کولیاست.

بخش قبل
فصل 2 - در شون‌درف
بخش بعد
نرم افزار زبان بیاموز

مکالمه، داستان، واژه آموزی و گرامر در زبان بیاموز

هرچیزی که برای یادگیری آلمانی لازم داری در نرم افزار بیاموز پیدا میکنی!
  • جعبه لایتنر، انواع فلشکارت و آزمون
  • مکالمه، داستان و آموزش شنیداری
  • گرامر و لغت دانی
  • دیکشنری رایگان آفلاین
همین الان دانلود کن  
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان