Kapitel 1 - An der Nordsee, auf Sylt
Robbie ist sauer.
Er arbeitet im Supermarkt - acht Stunden pro Tag.
Heute war Beginn um 7.30 Uhr morgens!
Und mittags war es heiß, sehr heiß, 32 Grad.
Und jetzt ist es vier Uhr, Robbie hat endlich frei.
Und dann das: Kein Schwimmbad mit Freunden, denn es regnet.
Und wie! Robbie fährt mit dem Fahrrad nach Hause.
"روبی" عصبانی است.
او هشت ساعت در روز در سوپرمارکت کار میکند.
امروز شروع [ساعت کاری] 7:30 صبح بود.
و ظهر گرم بود، خیلی گرم، 32 درجه.
و الان ساعت 4 است، روبی بالاخره آزاد است.
و بعد؛ استخری با دوستان در کار نیست چون باران میبارد.
و چگونه! روبی با یک دوچرخه به خانه میرود.
Da klingelt das Handy, eine SMS von Nadja.
Robbie liest:
اینجاست که موبایل زنگ میخورد، اساماسی از "نادیا".
روبی میخواند:
Armer Robbie!
روبی بیچاره!
Sonne, Sand, Sylt.
Es ist wunderbar!
Und du musst im Supermarkt arbeiten.
Du tust mir echt leid, hdgldl naddi
خورشید، ماسه، زیلت.
این بینظیر است!
و تو باید در سوپرمارکت کار کنی.
واقعا برایت ناراحت هستم، دوستدار تو نادی
Und dann ist auch noch dieses Foto von Nadja im Strandkorb dabei.
و بعد عکسی از نادیا در صندلی پلاژ به همراهش [همراه اساماس] است.
Nadja ist Robbies Freundin.
Sie macht mit ihren Eltern Urlaub auf Sylt.
نادیا دوستدختر روبی است.
او با والدینش تعطیلات را زیلت میگذراند.
„Was schreibe ich Nadja zurück?", denkt er.
„Macht sie Witze?
Das Wetter auf Sylt ist ja sehr oft nicht so toll.
Aber vielleicht hat sie Glück.
Es kann ja auch total schön sein.
Heute Mittag war es hier ja auch noch heiß", denkt Robbie.
او فکر میکند که«باید جواب نادیا را چی بدهم؟».
«شوخی میکند؟
هوا در زیلت معمولا خیلی خوب نیست.
ولی شاید او شانس آوردهاست.
میتواند کاملا هم خوب باشد.
امروز ظهر که اینجا واقعا گرم بود.»، روبی فکر میکند.
Zu Hause muss er erst einmal warm duschen.
Er zieht andere Sachen an, dann liest er die SMS noch einmal.
Robbie geht zum Computer und surft im Internet.
Er sucht:
در خانه او باید ابتدا دوش آب گرمی بگیرد.
او چیزهای دیگری را میپوشد بعد او دوباره اساماس را میخواند.
روبی به سمت کامپیوتر میرود و در اینترنت چرخی میزند.
او جستوجو میکند:
Sylt Wetter
آبوهوای زیلت
Wie bitte?
Was ist denn das?
ببخشید؟
این دیگه چیه؟
Robbie möchte Nadja gern eine Mail schreiben,
aber Nadja ist in den Ferien nicht online.
Also nur kurz eine SMS:
روبی واقعا میخواهد برای نادیا ایمیلی بنویسد،
ولی نادیا در تعطیلات آنلاین نیست.
پس یک اساماس کوتاه [مینویسد]:
naddi, warum schreibst du es ist wunderbar mit Sonne?
das wetter ist doch schlecht auf Sylt.
kalt, regen, nur 14 grad.
warum machst du das?
das musst du mir sagen!!!
nur noch 3 Tage, dann bist du wieder da.
ich freu mich, biba robbie
نادی، تو چرا مینویسی که آنجا عالی و به همراه خورشید است؟
هوا که در زیلت بد است.
سرد، بارانی، فقط 14 درجه سانتیگراد.
چرا اینکار رو انجام میدهی؟
تو باید این را به من بگویی!!!
فقط سه روز، بعد تو دوباره اینجایی.
من خوشحالم، تا بعد؛ روبی