فصل 6 - دوباره (تقریبا) همه اینجا

فصل 6 - دوباره (تقریبا) همه اینجا

Kapitel 6 - Wieder (fast) alle da


Kapitel 6 - Wieder (fast) alle da

فصل 6 - دوباره (تقریبا) همه اینجا

„Da seid ihr ja endlich!"

«شما بالاخره اینجا هستید!»

Paul und Kolja warten schon eine halbe Stunde,

ihre Cola ist schon fast aus.

پاول و کولیا تقریبا نیم‌ ساعت منتظر می‌مانند،

کوکاکولای آنها تقریبا تمام شده‌است.

„Ich habe so einen Hunger!"

«من خیلی گرسنه هستم!»

„Ist ja schon gut, Paul.

Willst du nicht erst mal Hallo sagen?"

«این که واقعا خوب است پاول.

آیا تو نمی‌خواهی اول احوال‌پرسی کنی؟»

Kolja grüßt Nadja und Robbie,

Paul murmelt nur etwas.

کولیا به نادیا و روبی سلام می‌کند،

پاول اندکی غر می‌زند.

„Waren deine Ferien bei den Großeltern nicht schön?",

fragt Nadja,

„Was ist denn los?"

«آیا تعطیلات تو با پدر و مادربزرگت خوب نبود؟»،

نادیا می‌پرسد،

«پس چه اتفاقی افتاده‌است؟»

„Gar nichts!

Ich habe einfach Hunger!"

«هیچی!

من فقط گرسنه هستم!»

„Und die Ferien?"

«و تعطیلات؟»

„Ich kann jetzt reiten!"

«من الان می‌توانم سواری کنم.»

„Auf einer Kuh?"

«روی یک گاو؟»

„Sei nicht so blöd, Robbie", sagt Nadja.

نادیا می‌گوید، «اینقدر احمق نباش روبی»

„Blödmann!

Du kannst ja nicht einmal eine Kuh und ein Pferd unterscheiden.

Ich kann jetzt richtig reiten.

Und du nicht!"

«مسخره!

تو که واقعا نمی‌توانی گاو و اسب را از هم تشخیص بدهی.

من الان واقعا می‌توانم اسب‌سواری کنم.

و تو نمی‌توانی!»

„Ist ja schon gut, Paul."

«همه چیز روبراهه پاول.»

Da kommt auch endlich die Pizza.

اینجاست که بالاخره پیتزا می‌رسد.

Alle essen. Lecker!

همه می‌خورند. خوشمزه [است]!

„Schaut mal her,

ich habe diese Postkarte bekommen."

«اینجا را نگاه کنید،

من این کارت‌پستال را گرفتم.»

Nadja holt eine Karte aus ihrer Tasche

und zeigt sie den anderen.

نادیا کارتی را از کیفش بر می‌دارد

و آن را به بقیه نشان می‌دهد.

Paul sieht die Karte genau an:

„Ich habe auch eine bekommen.

Die ist von Pia."

پاول دقیقا کارت را نگاه می‌کند:

«من هم یکی گرفتم.

این از طرف پیاست.»

„Ach ja?

Bist du sicher?", fragt Kolja.

«واقعا؟

آیا تو مطمئنی؟»، کولیا می‌پرسد.

„Na klar,

die Postkarte ist von Pia", sagt Nadja.

„Ich kenne doch ihre Schrift

und Pia ist in Rom."

«بله خب،

کارت‌پستال از طرف پیا است»، نادیا می‌گوید.

«من که دست‌خط او را می‌شناسم

و پیا در رم است.»

Nadja steckt die Karte wieder in die Tasche.

نادیا دوباره کارت را در کیف قرار می‌دهد.

„Genau", ergänzt Paul,

„und bei mir steht ihr Name drauf ...

naja, also eigentlich nur ,a'.

Und da steht auch was von Plato."

پاول اضافه می‌کند، «دقیقا»

«و برای من اسمش بر روی آن قرار دارد ...

خب، در واقع فقط "a".

و در اینجا هم چیزهایی از پلاتو قرار دارد.»

„Ach so, und ich habe das Pi!", sagt Kolja.

کولیا می‌گوید، «که اینطور و من هم Pi دارم!»

„Pizza und Pia!

Dann kann Paul auch wieder lachen."

«پیتزا و پیا!

این دوباره پاول را می‌خنداند.»

„Robbie, du musst doch nicht immer..."

«روبی، تو که نباید همیشه ...»

Paul unterbricht Nadja:

„Robbie hat keine Postkarte

und deshalb ist er sauer."

پاول حرف نادیا را قطع می‌کند:

«روبی کارت‌پستالی ندارد

و به همین دلیل ناراحت است.»

Robbie lacht:

„Ich und sauer? Nee!"

روبی می‌خندد:

«من و ناراحتی؟ هرگز!»

Da hat Nadja eine Idee.

اینجاست که نادیا فکری دارد.

Nadja : Wisst ihr was? Morgen sehen wir uns im Schwimmbad und wir nehmen alle unsere Postkarten mit. Du kommst doch auch, Paul, oder?

آیا چیزی را می‌دانید؟ فردا ما همدیگر را در استخر می‌بینیم و همه کارت‌پستال ها را با خود می‌آوریم. تو هم که می‌آیی پاول، نه؟

Paul : Ja, und dann können wir die Karte von Pia richtig lesen.

بله و بعد می‌توانیم کارت‌های پیا را به درستی بخوانیم.

Nadja : Wann seid ihr dort?

چه موقع آنجا هستید؟

Paul : Ab elf Uhr oder um zwölf.

از ساعت یازده یا راس دوازده.

Kolja : Und ich nehme einen Volleyball mit. Ich bin jetzt richtig gut! Nach dem Training am Bodensee.

و من یک توپ والیبال هم با خود می‌آورم. من الان، بعد از تمرین در بودنزی، واقعا خوب هستم!

Paul : Echt? Erzähl!

واقعا؟ تعریف کن!

Kolja : Morgen dann, morgen.

فردا، فردا.

„Ihr habt es gut..."

«شما آن را به خوبی ...»

Jetzt ist Robbie wirklich ein bisschen sauer.

روبی حالا واقعا اندکی ناراحت است.

بخش قبل
فصل 6 - دوباره (تقریبا) همه اینجا
بخش بعد
نرم افزار زبان بیاموز

مکالمه، داستان، واژه آموزی و گرامر در زبان بیاموز

هرچیزی که برای یادگیری آلمانی لازم داری در نرم افزار بیاموز پیدا میکنی!
  • جعبه لایتنر، انواع فلشکارت و آزمون
  • مکالمه، داستان و آموزش شنیداری
  • گرامر و لغت دانی
  • دیکشنری رایگان آفلاین
همین الان دانلود کن  
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان