Unit 1 - Reading 1
Throughout history, human behavior seemed impossible to understand.
Teachers wondered why some students were good at math but other students were not.
People wondered why one neighbor was friendly but another was unfriendly.
Parents wondered why one child behaved and another caused trouble.
In the early 19th century, a German doctor thought he could answer these complex questions.
His name was Franz Joseph Gall.
در سرتاسر تاریخ، درک رفتار انسانی به نظر غیرممکن میآمد.
معلمها در عجب بودند چرا برخی دانشآموزان در ریاضی خوب هستند، ولی برخی دانشآموزان خوب نیستند.
مردم با خود فکر میکردند چرا یک همسایه صمیمی است، ولی همسایه دیگر سرسنگین است.
والدین در شگفت بودند چرا یک فرزند مودب است و دیگری دردسر درست میکند.
در اوایل قرن نوزدهم، یک دکتر آلمانی با خود اندیشید که میتواند پاسخ این سوالات پیچیده را بدهد.
اسم او "فرانتس یوزف گال" بود.
Dr. Gall believed that the brain was the source of human behavior.
He thought it was possible to understand human behavior if we understood how the brain functioned.
He believed that each area of the brain was linked to a certain behavior, such as bravery.
Furthermore, Dr. Gall wondered if the functions of the brain created bumps on a person's skull (the skull is the bone around a person's head).
If so, a doctor could learn about a person's behavior by analyzing these bumps.
He could analyze the location and size of the bumps on the skull.
The bumps would tell the doctor about the person's behavior.
دکتر "گال" باور داشت که مغز، منشا رفتارهای انسانی است.
او معتقد بود اگر ما بفهمیم مغز چطور کار میکند، درک رفتار انسانی ممکن میشود.
او معتقد بود که هر بخش از مغز با یک رفتار خاص، مثلا شجاعت، ارتباط دارد.
علاوه بر این، دکتر "گال" از خود میپرسید آیا کارکردهای مغز روی جمجمه انسان برآمدگی ایجاد میکند (جمجمه، استخوان دور سر انسان است).
اگر چنین باشد، یک دکتر میتواند با تحلیل کردن این برآمدگیها به رفتار انسان پی ببرد.
او میتواند مکان و اندازه برآمدگیهای روی جمجمه را تحلیل کند.
این برآمدگیها دکتر را از رفتار فرد باخبر میکند.
Dr. Gall began to test this idea.
First he looked at the heads of many people.
He located the bumps on their skulls.
He measured these bumps.
Then he asked the people questions about themselves.
He wanted to learn about their behavior.
He looked for a link between people's bumps and their behavior.
Finally, Dr. Gall thought he could link every bump on a human skull to a certain brain function.
He created a complex map of an average human head.
The map had 27 areas.
He labeled each of the areas with a brain function.
Some of these functions were friendship, music, numbers, a love of children, bravery, humor, and memory.
Dr. Gall named this mapping of the human skull "phrenology."
دکتر "گال" شروع به آزمایش کردن این ایده کرد.
او ابتدا به سر افراد زیادی نگاه کرد.
او جای برآمدگیهای روی جمجمههایشان را مشخص کرد.
او این برآمدگیها را اندازهگیری کرد.
سپس او از افراد درباره خودشان سوال پرسید.
او میخواست درباره رفتارشان بداند.
او به دنبال ارتباطی بین برآمدگیهای افراد و رفتارشان گشت.
سرانجام، دکتر "گال" اندیشید که میتواند هر برآمدگی روی جمجمه انسان را به کارکرد مغزی خاصی ارتباط دهد.
او نقشهای پیچیده از سر یک انسان معمولی کشید.
نقشه 27 بخش داشت.
او هر بخش را با یک کارکرد مغزی نامگذاری کرد.
برخی از این کارکردها دوستی، موسیقی، اعداد، حس محبت به کودکان، شجاعت، شوخطبعی و حافظه بود.
دکتر "گال" این نقشهکشی از جمجمه انسان را علم جمجمهشناسی نامید.
Phrenology created great interest around the world.
Some people thought Dr. Gall's ideas were wonderful.
They thought his phrenology map was a scientific way to understand human behavior.
In fact, some people learned how to read head bumps.
They became phrenologists.
Customers went to them to have their head bumps analyzed.
They asked the phrenologists for advice about their lives.
جمجمهشناسی در سراسر دنیا توجه بسیاری را به خود جلب کرد.
برخی افراد معتقد بودند ایدههای دکتر "گال" شگفتانگیز بودند.
آنها میاندیشیدند که نقشه جمجمهشناسی او روشی علمی برای درک رفتار انسانی بود.
در واقع، برخی افراد یاد گرفتند چگونه برآمدگیهای سر را شناسایی کنند.
آنها جمجمهشناس شدند.
مشتریها پیش آنها میرفتند تا برآمدگیهای سرشان تحلیل شود.
آنها درباره زندگیهایشان از جمجمهشناسان مشورت میخواستند.
In contrast, other people made jokes about phrenology and head bumps.
They laughed at Dr. Gall and his ideas.
They did not think phrenology was scientific.
They said it was impossible to know a person's personality by analyzing head bumps.
در مقابل، سایر افراد جمجمهشناسی و برآمدگیهای سر را مسخره میکردند.
آنها به دکتر "گال" و ایدههایش میخندیدند.
آنها باور نداشتند که جمجمهشناسی علم است.
آنها میگفتند که دانستن شخصیت یک انسان توسط تحلیل کردن برآمدگیهای روی سرش غیرممکن است.
In the early 20th century, the study of human behavior became important to scientists.
They learned that head bumps could not explain how people behaved.
They looked for other explanations.
Soon everyone agreed that phrenology was not a science after all.
It was only one man's attempt to understand human behavior.
در اوایل قرن بیستم، مطالعه رفتار انسانی برای دانشمندان بااهمیت شد.
آنها پی بردند که برآمدگیهای سر نمیتوانند توضیح دهند افراد چگونه رفتاری دارند.
آنها به دنبال توضیحات دیگری گشتند.
مدت کوتاهی بعد همه پذیرفتند که جمجمهشناسی در حقیقت یک علم نیست.
آن تنها تلاش یک مرد برای درک رفتار آدمی بود.