History
نام آلمان (Deutschland) در طول تاریخ در سه معنا به کار رفته است: ابتدا به تمام نواحی و سرزمینهایی که در اروپای مرکزی خود را آلمان مینامیدند، به ایالت متحد آلمان که در سال 1871 تاسیس شد و تا 1945 پابرجا بود، و معنای سوم آن آلمان متحد بود که از تاریخ تاسیس جمهوری دموکرات آلمان (آلمان شرقی) و جمهوری فدرال آلمان (آلمان غربی) به این کشورها اطلاق میشد.
در دوران باستان قبایلی به نام ژرمنها بخشهای مرکز و شمال اروپا را اشغال میکنند. ژرمنها منطقه گل (منطقهای در غرب اروپا) که متعلق به ژولیوس سزار و امپراطوری روم بود را تصرف میکنند و این موضوع سرآغاز جنگ ژرمنها و رومیها میشود. در ابتدا نیروهای رومی پیروز میشوند اما نسبت به تصرف آن منطقه اقدام نمیکنند و مرز رودخانه راین را مرز ایدهآل بین امپراطوری روم و ژرمنها میدانند. جنگهای خونین بسیاری بین این دو سرزمین رخ میدهد که سرانجام ژرمنها میتوانند به روم شرقی حمله کنند و آن را از بین ببرند.
یکی از قبایل ژرمنها فرانکها نام داشت. این قوم با شکست امپراطوری روم در منطقه گل حکومت تشکیل دادند. در شمال اروپا نیز فرانکها دیگر قبایل را تحت سلطه خود درآوردند و امپراطوری مقتدر فرانکها را تشکیل دادند. معروفترین پادشاه آنها شارلمانی بود که توانست بخش شمال ایتالیا را به قلمرو خود اضافه کند. فرانکها حکومت پادشاهی فرانکیش را بنیانگذاری میکنند. پس از ورود شارلمانی به روم، پاپ به او لقب امپراتور روم را میدهد. باقی مانده این سرزمین، فرانسه امروزی است که نام خود را از نژاد فرانکها گرفته است. پس از شارلمان قلمرو بین پسران و نوههایش پخش میشود. سرانجام در بخشی از این امپراطوری در نواحی شرقی آن امپراطوری قرون وسطایی آلمان شکل میگیرد.
بعد از شارلمانی، دعوا بین نوههای او بر سر سلطنت شکل میگیرد و سلسله کارولینژها به سه دسته تقسیم میشود. بخش ژرمن از قسمت شرقی قلمرو فرانکها به وجود آمد. در سال 936، اتوی اول در روم توسط پاپ جان دوازدهم به پادشاهی میرسد و امپراطوری جدیدی را شروع میکند و اولین امپراطور آلمان میشود. بعدها اتوی کبیر، پادشاه آلمان، ایتالیا و دوک زاکسن نیز میشود. او اولین فرمانروای آلمان بود که لقب امپراطور گرفت. او در سال 962 امپراطور سرزمین مقدس روم میشود. امپراطوری روم مقدس که بعدها نامش امپراطوری رومی مقدس آلمان نام گرفت در زمان حکومت اتوی اول تشکیل شده و تا سال 1806 ادامه مییابد. البته اصطلاح امپراطوری روم از زمان شارلمانی نیز به کار میرفت. این امپراطوری شامل تمام مناطق آلمانی زبان میشد.
پروس در سالهای اولیه به وجود آمدنش محل سکونت قبیله بالتی غربی بود که خود را پروسها مینامیدند. در قرن شانزدهم یکی از دوکهای سلسله هوهن تسولرن بر آن مسلط میشود. در سال 1701 پادشاهی پروس توسط فردریک اول شکل میگیرد و در قرن هجدهم گستردگی این پادشاهی به آلمان شمالی نیز میرسد و حدود دو سوم امپراطوری آلمان را در برمیگیرد. پادشاه ویلهلم اول در سال 1858 به تخت پادشاهی پروس مینشیند. او بر سر اصلاحات ارتش با شورای کشور پروس به اختلاف میافتد. او برای رهایی از این اختلافات اتوفون بیسمارک را به عنوان نخست وزیر خود انتخاب میکند. بیسمارک، پروس را وارد سه جنگ پی در پی میکند که در نتیجه آن ویلهلم اول پادشاه امپراطوری آلمان میشود. پروس اصلیترین و مهمترین ایالت امپراطوری آلمان به شمار میرفت.
در این زمان آلمانها وحدت زیادی داشتند و یکی از قدرتهای اروپا محسوب میشدند. آلمانها در این دوران با پاپ دچار مشکل میشوند و این امر موجب قطع ارتباط با پاپ میشود. همزمان مارتین لوتر مذهب پروتستان را پدید میآورد و در سال 1608 اتحادیه پروتستانها را تشکیل میدهد. این اختلافات موجب بروز جنگهای مختلفی میشود و دو دولت نیرومند اتریش و پروس در آلمان بروز میکنند. پادشاه پروس هم زمان امپراتور آلمان بود و نخستوزیر پروس هم زمان صدراعظم آلمان. پس از جنگ جهانی دوم و تقسیم آلمان بین نیروهای متفقین، نام پروس از جغرافیای آلمان و جهان حذف میشود.
در سال 1861 قیصر ویلهلم اول، اتوفون بیسماک را به عنوان نخست وزیر و وزیر امور خارجه پروس انتخاب میکند. در این زمان اختلافاتی بین پادشاه دانمارک و ایالات آلمان وجود داشت. بیسمارک از اتریش برای حل اختلافات کمک میخواهد. دانمارک پیشنهاد توافقنامه را نمیپذیرد، در نتیجه پروس با کمک اتریش به دانمارک حمله میکند. دانمارک در این نبرد شکست میخورد و تسلیم میشود. بیسمارک بعد از جنگ با دانمارک، علیه اتریش نیز وارد جنگ میشود و در نتیجه این مبارزه پروس تبدیل به یک مملکت مستقل میشود. بیسمارک با مناطق شمالی اتحادیه تشکیل میدهد و ممالک یکپارچه آلمان شمالی در سال 1867 تاسیس میشود. بیسمارک بعد از این موضوع وارد جنگ با فرانسه میشود، این جنگ تا شش ماه ادامه دارد و در پایان فرانسه شکست میخورد و امپراطوری آلمان در سال 1871 تاسیس میشود و ویلهلم اول پادشاه پروس امپراطور آلمان میشود.
بعد از پیروزی بر فرانسه، ویلهلم اولین قیصر آلمان و بیسمارک اولین صدراعظم تاریخ آلمان میشود. به این دوران در تاریخ، یعنی بعد از امپراطوری رومها و قبل از به قدرت رسیدن نازیها (رایش سوم)، دوران رایش دوم گفته میشود. امپراطوری آلمان تا انقلاب نوامبر 1918 و تشکیل جمهوری وایمار ادامه داشت. هسته اصلی این امپراطوری کنفدراسیون آلمان شمالی بود. آن یک امپراطوری فدرالی همراه با مجلس بود و کابینه توسط صدراعظم (بیسمارک) اداره میشد.
پس از ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند ولیعهد امپراتوری اتریش – مجارستان در صربستان، در 28 ژانویه این کشورها وارد جنگ میشوند. روسیه در حمایت از صربستان و آلمان در حمایت از اتریش وارد جنگ میشوند. آلمان به بلژیک حمله میکند و این اقدام موجب دخالت انگلیس در جنگ میشود. جنگ جهانی اول که چهار سال طول کشید (1914-1918) باعث سقوط امپراطوریهای اتریش-مجارستان، آلمان، عثمانی و روسیه شد. در سال 1918 با امضای پیماننامه صلح جنگ جهانی اول پایان مییابد. شکست آلمان در این جنگ ضرر مالی و جانی زیادی به این کشور وارد کرد، کار به جایی رسیده بود که با یک دلار آمریکا میشد 4 تریلیون و 200 میلیارد مارک آلمان خرید.
به انقلاب آلمان که از سال 1918 تا 1919 به وقوع پیوست انقلاب نوامبر نیز میگویند. در 3 نوامبر هزاران ملوان دست به اعتراض میزنند و در پی آن کارگران و سربازان نیز به شورش میپیوندند. طی این انقلاب، امپراطوری قیصر سرنگون میشود و جمهوری وایمار تشکیل میشود. در سال 1919 اعضای مجلس آلمان (رایشس تاگ) در وایمار به تدوین قانون اساسی میپردازند.
این جنگ از 1939 تا 1945 ادامه داشت. در این جنگ کشورهای ابرقدرت به دو دسته متحدین و متفقین تقسیم شدند و در مقابل یکدیگر قرار گرفتند. در سال 1937 ژاپن به جهموری چین اعلام جنگ میکند؛ اما معمولا حمله آلمانها به نیمه غربی لهستان برای باز پس گرفتن نواحی که در جنگ جهانی اول از دست داده بودند شروع جنگ محسوب میشود. با حمله آلمانها به لهستان، که کشوری متفقالقول با آمریکا و بریتانیا بود پای این دو کشور و همپیمانانشان (متفقین) به جنگ با آلمانها باز میشود. در طول جنگ آلمانها با کشورهای ایتالیا و ژاپن اتحاد نظامی تشکیل دادند و توانستند در سالهای ابتدایی جنگ بخش عمدهای از اروپا را بگیرند. در مرکز اروپا، کشورهای اتریش، چکسلواکی، مجارستان، در شمال اروپا کشور اسکاندیناوی و در غرب اروپا فرانسه و انگلستان تحت اشغال متحدین در میآیند. آلمانها با شوروی به توافق رسیدند که کشورهای بلوک شرقی را بین خود تقسیم کنند. اما آلمانها بعدها به شوروی حمله میکنند و بعد از تلفات بسیار زیاد و جنگی فرسایشی و بسیار سخت آلمان و متحدین شکست سختی میخورند.
شوروری تمام سرزمینهای از دست رفته را پس میگیرد و جنگی تمام عیار علیه آلمان شکل میدهد. این جنگ در سال 1945 با سقوط برلین توسط ارتش سرخ روسیه و تسلیم آلمان و ژاپن (با حمله دو بمب اتمی) پایان میگیرد.
بعد از انقلاب و تبدیل حکومت آلمان به دولت دموکراتیک در انتخاباتی در سال 1932، حزب سوسیالیست ملی به رهبری آدولف هیتلر اکثریت آرا را کسب میکند. سال بعد از انتخابات، جمهوری وایمار سقوط میکند و آلمان نازی با نام رایش سوم حکومت را در دست میگیرد. نازیها اقدام به پس گرفتن مناطق از دست رفته خود طی پیمان ورسای کردند اما لهستان مخالفت نشان داد. این امر موجب سرد شدن روابط این دو کشور شد و نازیها با حمله به لهستان در سال 1939 جنگ جهانی دوم را آغاز میکنند. این جنگ که از سال 1939 تا 1945 ادامه داشت سرانجام با شکست آلمانها و متحدین پایان مییابد. از عواقب این جنگ فروپاشی برلین و حملات موشکی اتمی به هیروشیما و ناکازاکی بود.
بعد از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945، متفقین آلمان را به چند قسمت تقسیم میکنند. شوروی پایتخت و بخش شرقی آلمان را اشغال میکند. آمریکا، انگلیس و فرانسه بخشهای غربی آلمان را تحت سلطه میگیرند. در سال 1949، بین بلوک شرق و غرب جنگ سرد در میگیرد و جمهوری آلمان شرقی و آلمان غربی تاسیس میشوند. ابتدا برلین تماما به دست شوروی افتاده بود، اما به دلیل اهمیت زیاد برلین قرار شد با وجود اینکه این شهر در آلمان شرقی قرار داشت میان متفقین تقسیم شود. برلین به دو قسمت تقسیم میشود، بخش شرقی برلین پایتخت آلمان شرقی میشود و تحت کنترل روسها باقی میماند و بخش غربی برلین مانند منطقهای مستقل در شرق به آلمان غربی تعلق گرفت و مشترکا توسط دولتهای آمریکا، انگلیس و فرانسه اداره میشود. آلمان غربی به سرعت شروع به پیشرفت و صنعتی شدن میکند. به منظور جلوگیری از فرار آلمانیهای شرقی به آلمان غربی دیوار برلین ساخته میشود. این دیوار اصلیترین نماد جنگ سرد میشود و لقب پرده آهنین به آن داده میشود. با وجود بسته بودن مرز بین آلمان غربی و شرقی همچنان شهروندان برلین میتوانستند بین دو آلمان رفت و آمد کنند. در سال 1975 تا 1961 به طور کلی عبور و مرور ممنوع میشود و مرزها بسته میشود.
در سال 1989، بعد از استعفای رهبر آلمان شرقی و جایگزین شدن ایگون کرنس به ساکنین آلمان شرقی اجازه داده شد که برای رفتن به آلمان غربی تقاضای ویزا کنند. جمعیت زیادی در مرزها جمع شدند و چون دولت آمادگی مقابله با چنین جمعیتی را نداشت مرزها باز میشود و روز 9 نوامبر 1989 روز فروپاشی دیوار برلین لقب میگیرد.
وقتی حکومت شوروی سرنگون میشود، رهبر آلمان شرقی اریش هونکر، استعفا میدهد و اگون کرنتس دبیر کل کمیته مرکزی حزب اتحاد سوسیالیستی آلمان جایگزین او میشود. او مرزها را باز و دیوار برلین را تخریب میکند. این موضوع نقطه عطفی در تاریخ آلمان و پایاندهنده جنگ سرد است. هلموت کوهل صدراعظم آلمان غربی نیز با اتحاد دو آلمان موافقت میکند. در سال 1990 جمهوری فدرال آلمان به طور رسمی تشکیل میشود.
از مسائلی که بعد از جنگ آلمان را درگیر خود کرد فعالیتهای نژادپرستانه نئونازیها بود که وجهه خوبی برای این کشور نداشت. اصلیترین دغدغه آلمان در دوره مدرن پیشرقت اقتصادی بوده است. امروزه آلمان یکی از قدرتمندترین اقتصادهای اتحادیه اروپا و جهان است.