Fields of Gold
You'll remember me when the west wind moves upon the fields of barley
You'll forget the sun in his jealous sky as we walk in fields of gold
وقتی که باد غربی در مزارع جو به وزش درآید، به یاد من خواهی افتاد
هنگامی که در مزارع طلا راه میرویم، تو خورشید را در آسمان حسودش، فراموش خواهی کرد
So she took her love for to gaze awhile upon the fields of barley
In his arms she fell as her hair came down among the fields of gold
Will you stay with me, will you be my love among the fields of barley?
We'll forget the sun in his jealous sky as we lie in fields of gold
See the west wind move like a lover so upon the fields of barley
Feel her body rise when you kiss her mouth among the fields of gold
I never made promises lightly and there have been some that I've broken
But I swear in the days still left we'll walk in fields of gold
We'll walk in fields of gold
Many years have passed since those summer days among the fields of barley
See the children run as the sun goes down among the fields of gold
پس او عشقش را برد تا مدتی به مزارع جو خیره شوند
او در آغوش عشقش افتاد، درحالی که موهایش در میان مزارع طلا پایین میآمد
با من میمانی، در میان مزارع جو عشق من میشوی؟
درحالی که در مزارع طلا دراز میکشیم، خورشید را در آسمان حسودش فراموش میکنیم
ببین که چگونه باد غربی مانند یک معشوق در مزارع جو درحال حرکت است
در میان مزارع طلا، وقتی که او را میبوسی، حس میکنی که دارد برمیخیزد
هرگز بهآسانی قول ندادهام و چندتا از آنها را نیز شکستهام
اما قسم میخورم که در روزهایی که باقی ماندهاست، در مزارع طلا قدم خواهیم زد
در مزارع طلا قدم خواهیم زد
از آن روزهای تابستانی در میان مزارع جو، سالها گذشته است
دویدن کودکان را تماشا کن، درحالی که خورشید در میان مزارع طلا غروب میکند
You'll remember me when the west wind moves upon the fields of barley
You can tell the sun in his jealous sky when we walked in fields of gold
When we walked in fields of gold, when we walked in fields of gold
وقتی که باد غربی در مزارع جو به وزش درآید، به یاد من خواهی افتاد
میتوانی به خورشید در آسمان حسودش بگویی که زمانی ما در مزارع طلا قدم میزدیم
زمانی ما در مزارع طلا قدم میزدیم، زمانی ما در مزارع طلا قدم میزدیم