موسیقی آلمانی Einmal به همراه متن و ترجمه

موسیقی آلمانی Einmal به همراه متن و ترجمه

Einmal


گروه: Mark Forster
آلبوم: Einmal
ژانر: Pop
سال: 2018

Einmal

یک‌بار

Einmal, einmal

Wie als sich Laura in mein Zimmer hockte

Mein Herz wie wild pochte, weil sie mich wirklich mochte

Wie wir durchs Kaff rannten, wie Bekloppte

Mit Tequila-Shots drin und zu dritt an die Ampel kotzten [1]

Einmal, wie als ich Paragraphen büffeln sollte

Ich wüsste es besser heute, so viel Zeit vergeudet

Als mal das ganze Land mein Liedchen sang:

„Vergesst, wer ich war, vergesst meinen Namen“

یک‌بار، یک‌بار

طوری که "لورا" در اتاقم نشسته بود

قلبم دیوانه‌وار به تپش می‌افتاد، زیرا او مرا واقعاً دوست می‌داشت

طوری که از میان دهکده دویدیم، مانند دیوانگان

همراه با پیک‌هایی از تکیلا در دهکده و سه تایی کنار چراغ قرمز حالمان بهم خورد

یک‌بار، هنگامی که من بند به بند (کتاب را) باید می‌خواندم

امروز بهتر می‌دانستم که داشتم وقت تلف می‌کردم

وقتی که تمام (مردم) کشور ترانه‌ام را خواندند

«فراموش کردم که چه کسی بودم، نامم را فراموش کردم»

  1. تکیلا نوعی نوشیدنی الکلی می‌باشد.

Manches kommt und geht und kommt nie mehr, nie mehr

Und dadurch ist es noch mehr wert

بعضی چیز‌ها می‌آیند و می‌روند و دیگر هرگز نمی‌آیند، دیگر هرگز!

و بدین سبب است که هنوز هم ارزش بیشتری دارند

Einmal, einmal, das kommt nie zurück

Es bleibt bei einmal, doch ich war da zum Glück

Nicht alles kann ich wieder haben

Freude, Trauer, Liebe, Wahnsinn

Einmal, und ich war da zum Glück

یک‌بار، ‌یک‌بار، دیر هرگز باز نمی‌گردد

‌همان یک‌بار باقی‌ می‌ماند، که من هم خوشبختانه آن‌ جا بودم

همه‌چیز را نمی توانم دوباره داشته باشم

شادی، غم، عشق، جنون

یک‌بار، و من خوشبختانه آن جا بودم

Einmal, als wir die Füße in den Sand steckten

Im fremden Land checkten, dass wir zusammen perfekt sind

Als ich bei Oma auf der Kante saß

Ma' zuhörte den ganzen Tag, nur Wochen, bevor sie dann starb

Einmal, als unser Herz schlug bei jedem Ton

Weil klar wurde, dass der Weg sich lohnt, Von Noisy Room bis Abbey Road

Wenn ich's dann habe mit dir, das Mini-Me

Sich alles dreht und sich verschiebt, weil's nix Größeres gibt

یک‌بار، وقتی پاهایمان را بر روی شن گذاشتیم

در کشوری غریب پی بردیم که ما با هم بی‌نقص و کاملیم

وقتی کنار مادربزرگ بر لبه و کناره‌ای نشستم

تمام روز (به من) گوش می‌سپرد، تنها چند هفته‌ای، پیش از آنکه بمیرد

‌یک‌بار، وقتی قلب‌هایمان با هر صدایی می‌تپید

زیرا (برایمان) روشن شد که این مسیر ارزشش را دارد، از استودیو "نویزی" تا استودیو "اَبی رود"

حال وقتی من این را با تو دارم، این منِ کوچک را

همه‌چیز به دور خود می‌گردد و جایش را ‌تغییر می‌دهد، چرا که هیچ‌چیز بزرگ‌تری وجود ندارد

Nicht immer wenn ein großer Moment vorbei ist

Weiß ich auch gleich, „Mann, es kommt nie mehr so!“

Doch was ich weiß, ich trage ihn für immer bei mir

Und nur in mir drin kann ich ihn wiederholen

Nicht immer wenn ein großer Moment vorbei ist

Weiß ich auch gleich, „Mann, es kommt nie mehr so!“

Doch was ich weiß, ich trage ihn für immer bei mir

Und nur in mir drin kann ich ihn wiederholen

Denn dadurch ist es noch mehr wert!

همیشه اینطور نیست لحظه‌ای بزرگ به پایان برسد

این را هم می‌دانم که "پسر جان! هرگز دیگر چنین چیزی نمی‌آید‌!"

اما چیزی که می‌دانم این است که برای همیشه نزد خودم به همراه دارمش

و تنها در درون خودم می‌توانم با خود تکرارش کنم

همیشه اینطور نیست لحظه‌ای بزرگ به پایان برسد

این را هم می‌دانم که "پسر جان! هرگز دیگر چنین چیزی نمی‌آید!"

اما چیزی که می‌دانم این است که برای همیشه نزد خودم به همراه دارمش

و تنها در درون خودم می‌توانم با خود تکرارش کنم

بدین سبب است که هنوز هم ارزش بیشتری دارند

Einmal, einmal, das kommt nie zurück

Es bleibt bei einmal, doch ich war da zum Glück

Nicht alles kann ich wieder haben

Freude, Trauer, Liebe, Wahnsinn

Einmal, und ich war da zum Glück

Einmal, einmal, das kommt nie zurück

Es bleibt bei einmal, doch ich war da zum Glück

Nicht alles kann ich wieder haben

Freude, Trauer, Liebe, Wahnsinn

Einmal

یک‌بار، ‌یک‌بار، دیگر هرگز باز نمی‌گردد

‌همان یک‌بار باقی‌ می‌ماند، که من هم خوشبختانه آن‌ جا بودم

همه‌چیز را نمی توانم دوباره داشته باشم

شادی، غم، عشق، جنون

یک‌بار، و من خوشبختانه آن جا بودم

یک‌بار، ‌یک‌بار، هرگز دیگر باز نمی‌گردد

‌برای یک‌بار باقی‌ می‌ماند، که من هم خوشبختانه آن‌ جا بودم.

باز دوباره نمی‌توانم همه چیز را داشته باشم

شادی، غم، عشق، دیوانگی

یک‌بار

Nicht immer wenn ein großer Moment vorbei ist

Weiß ich auch gleich, „Mann, es kommt nie mehr so!“

Doch was ich weiß, ich trage ihn für immer bei mir

Und nur in mir drin kann ich ihn wiederholen

Nicht immer wenn ein großer Moment vorbei ist

Weiß ich auch gleich, „Mann, es kommt nie mehr so!“

Doch was ich weiß, ich trage ihn für immer bei mir

Und nur in mir drin kann ich ihn wiederholen

Und ich war da zum Glück!

همیشه اینطور نیست لحظه‌ای بزرگ به پایان برسد

این را هم می‌دانم که "پسر جان! هرگز دیگر چنین چیزی نمی‌آید!"

اما چیزی که می‌دانم این است که برای همیشه نزد خودم به همراه دارمش

و تنها در درون خودم می‌توانم با خود تکرارش کنم

همیشه اینطور نیست لحظه‌ای بزرگ به پایان برسد

این را هم می‌دانم که "پسر جان! هرگز دیگر چنین چیزی نمی‌آید!"

اما چیزی که می‌دانم این است که برای همیشه نزد خودم به همراه دارمش

و تنها در درون خودم می‌توانم با خود تکرارش کنم

و من خوشبختانه آن جا بودم

نرم افزار زبان بیاموز

مکالمه، داستان، واژه آموزی و گرامر در زبان بیاموز

هرچیزی که برای یادگیری آلمانی لازم داری در نرم افزار بیاموز پیدا میکنی!
  • جعبه لایتنر، انواع فلشکارت و آزمون
  • مکالمه، داستان و آموزش شنیداری
  • گرامر و لغت دانی
  • دیکشنری رایگان آفلاین
همین الان دانلود کن  
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان